ساخت دوربین کاغذی
چند روز پیش با بچه ها تصمیم گرفتیم که زنگ آخر رو درس نخونیم و هرکاری که خودشون پیشنهاد میدن انجام بدیم.(علت این کار هم آشنایی بنده با علایق بچه ها بود)
اون روز مجتبی یه برگ از دفترش رو جدا کرد و یه دوربین عکاسی درست کرد. بعد دوربین خودش رو به بچه ها نشون داد. بچه ها تا دوربین رو دیدن یه برگ از دفترشون جدا کردن و از مجتبی می خواستن که بهشون درست کردن دوربین رو یاد بده و آقا مجتبی هم با لذت خاصی به بچه ها یاد می داد و بچه ها با لذت وحساسیت خاصی یاد می گرفتند.
اون لحظه که همه مشتاقانه دور مجتبی جمع شده بودن که دوربین ساختن رو ازش یاد بگیرن من هم یه تیکه کاغذ برداشتم و رفتم پیش مجتبی و ازش خواستم به من هم یاد بده... مجتبی احساس غرور می کرد وبچه ها هم از اینکه من رو در کنار خودشون در حال یادگیری می دیدن به وجد اومده بودند.
روش هایی که مجتبی برای آموزش ساخت دوربین به کار می برد هم جالب بود. اول مرحله به مرحله به بچه ها عملا نشان میداد وبچه ها با او پیش می رفتن. هرجا که بچه ها متوجه نمی شدن پای تابلو می کشید وگاهی هم بالای سر آنها میرفت و به آنها به صورت فردی کمک میکرد.
آن روز من از مجتبی هم ساخت دوربین کاغذی رو یاد گرفتم و هم روش تدریس! بعد از اینکه دوربین ها ساخته شد هر کدام ازبچه ها از من یک عکس گرفتند.
وبلاگ حاضر، در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۱ در اولین روز کاری در مدرسه بهار انقلاب ایجاد شد. آن روزها معلمی بیتجربه اما مشتاق بودم.