علوم. فصل اول (گل ، میوه ، دانه)


هدف ها: انتظار می رود در فرایند آموزش این درس هر دانش آموز به هدف های زیر برسد:

دانستنی ها و مهارت هانگرش ها
1-بامشاهده ی گیاهان گل دار و نحوه تشکیل میوه نتیجه می گیرد که گل به میوه تبدیل می شود
2-مشاهده کند که  دانه درون میوه تشکیل می شود و میوه ها را به چند دانه ای و یک دانه ای طبقه بندی کند.
3-دانه ها را از نظر رنگ ، شکل و اندازه با یکدیگر مقایسه نماید و تفوت ها و شباهت های آن ها را بیان کند.
4- دانه ها را به تک قسمتی و دو قسمتی طبقه بندی کند و با مقایسه ی دانه ها ی مختلف ، شباهت های آنها را نقاشی کند.
5- به کمک نقاشی مراحل مختلف رشد دانه از خاک را نشان دهد.
1-به مشاهده ی دقیق علاقمند شود.

2- به کاشت ، حفظ و نگهداری گیاهان علاقه نشان دهد.

3- نسبت به کار گروهی علاقمند شود.


ارائه:




شروع درس:
از بچه بخواهید یک گل (آفتابگردان ، گل انار یا هر گل دیگر را باخود به کلاس بیاورند. در صورت امکان این فعالیت در محیطی مثل پارک یا حیاط مدرسه که گل و گیاه دارد انجام شود)
از بچه ها بخواهید که گلی را که خود آورده اند به دقت نگاه کنند و اگر بین گل خود و دوستانشان شباهت هایی می بینند با آنها یک گروه تشکیل دهند.سپس هرکس آنچه درباره ی گل خود می داند ، به افراد گروه نیز بگوید.
از بچه ها بپرسید  گل کدام گروه شبیه گل این صفحه است؟ از یکی دو نفر بخواهید درباره این صفحه هر چه می دانند برای کلاس بگویند.(نام، رنگ ، شکل ، تعداد گل برگهاو...)

صفحه دوم: از هر گروه بخواهیدنام یک میوه را برای خود در نظر بگیرد و با همفکری با یکدیگر شکل میوه ی مورد نظر را بکشد، مثلا سیب، انار ، گیلاس و...
پرسش: میوه ی شما قبل از تبدیل شدن به میوه چه شکلی بوده؟ به دانش آموزان فرصت دهید و از آنها بخواهید تصورات خود را با نقاشی نشان دهند(درست یا غلط بودن تصورات دانش آموزان مهم نیست، مهم ایجاد زمینه برای فکر کردن است) سپس از دانش آموزان بخواهید نقاشی هایشان را با گروه های دیگر رد وبدل کنند.
پرسش: میوه ی کال (نارس)درخت قبلا چه شکلی بوده است؟ (گل یا شکوفه)
میوه ی کال بعدا به چه شکلی در می آید؟ (میوه ی رسیده)
گل بعد از تبدیل شدن به میوه به چه شکلی در می آید؟ (خشک می شود یا از بین می رود؟)
چه میوه هایی را می شناسید؟
آیا می دانید این میوه ها چگونه به وجود می آیند؟(انتظار ما از دانش آموزان ، پاسخ درست به سوالات نیست بلکه آنها را به مشاهده ی دقیق در طبیعت ترغیب می کنیم)
در پایان فعالیت دانش آموز نتیجه می گیرد که گل میوه را به وجود می آورد.
فعالیت منزل: از دانش آموزان بخواهید که در منزل با کاغذهای رنگی یا بریده های روز نامه یا تکه پارچه های اضافی یا ترکیب با نقاشی یکی از مراحل رشد گیاه را تا رسیدن به میوه نشان دهند(هدف تقویت پرورش توانایی به تصویر در آوردن ذهنیت هاست نه آموزش مفهوم خاص)

از افراد گروه بخواهید که هر کدام یک یا چند نوع میوه با خود به کلاس بیاورند.
جدول این صفحه را بر روی تبلو رسم کنید و از آنها بخواهید که شکل جدول را در دفتر علوم خود بکشند.
به بچه ها بگویید فعالیت این صفحه را بخوانند و جدول گروه خود را کامل کنند. با حضور در گروه ها ببینیدآیا می تونند میوه ها را از وسط نصف کنند؟دانه های داخل میوه را به خوبی مشاهده می کنند؟ جدول را به درستی کامل می کنند؟فرصت فعالیت به یکدیگر را می دهند؟
از یک گروه بخواهید با توجه به فعالیتی که انجام دادند نتیجه ی فعالیت خود را بر روی تخته بنویسند و سپس گروه های دیگر نام میوه ها و تعداد دانه هایی را که نامشان در جدول این گروه نوشته نشده است را به آن اضافه کنند.
زبان آموزی: از گروه ها بخواهید تا با مشورت هم با کلمات «دانه» و «میوه» جمله ای معنادار بنویسند و شما جملات را بر روی تابلو بنویسید سپس شما چند جمله ی ناتمام مشابه نمونه ی زیر بر روی تخته ی کلاس بنویسید و از دانش آموزان بخواهید آنها را کامل کنند.
_میوه ، .... را در درون خود نگه می دارد.
_همه ی دانه ها .... میوه قرار دارند.
دانش اموزان در پایان نتیجه گیری می کنند که «میوه، دانه ها را در خود نگه می دارد.»
برای پرورش خلاقیت :از  هر دانش آموز بخواهید میوه ی مورد علاقه ی خود را انتخاب کند، سپس از همه در خواست کنید که ضمن بستن چشم های خود ، سرشان را بر روی دست هایشان در روی میز قرار دهند ، آن گاه شما با صدای آرام و شمرده ، بخواهید که خصوصیات میوه ی خود را به یاد آورند. سپس از آنها بخواهید تا به درون میوه ی خود بروند و به جای هسته و یا دانه ی میوه قرار بگیرند و احساس کنند که دانه یا هسته شده اند. مکث کنید و به آن ها بگویید فکر کنند که میوه ی آن ها نابود شده است. بعد از چند دقیقه بگویید چشم های خود را باز کنند و احساس شان را درباره ی اگر این میوه نبود دچار چه مشکلی می شدند بیان کنند.(این تنها یک فعالیت پیشنهادی برای پرورش خلاقیت و قدرت تخیل است)

صفحه چهارم: هردانش آموز 3 تا 5 نوع دانه و از هر کدام 10 عدد به کلاس بیاورد.
گروه های 2 تا 3 نفری تشکیل داده و سپس دانه هایی را که با خود آورده اند با هم مخلوط کنند آنگاه مراحل 1- 2 و 3 این صفحه را انجام دهند.(آنها را آزاد بگذارید تا به هر روشی که می توانند دانه ها راطبقه بندی کنند) با حضور در گروه ها فعالیت آن ها را مورد مشاهده قرار دهید(توجه کنید که تبادل نظر در گروه صورت بگیرد)
پرسش: طبقه بندی گروه شما چه تفاوتی با بقیه ی گروه ها دارد؟
فایده ی طبقه بندی چیست؟(هدف دریافت پاسخ معینی نیست . شما هر پاسخ منطقی را بپذیرید) در صورت نیاز با پرسش های مناسب آنها را هدایت کنید تا به درستی طبقه بندی کنند.



دو روز قبل از دانش آموزان بخواهید که 5 یا 6 دانه & مانند لوبیا یا نخود لای پارچه ی خیس قرار دهند. (لازم است از قبل محیط مناسبی در کلاس فراهم کنید تا دانش آموزان در پایان هر مرحله ی فعالیت ، لیوان خود را به همراه دانه ی لوبیا برای مرحله ی بعد و مشاهده ی مستمر در آنجا قرار دهند.)

از دانش آموزان بخواهید فعالیت این صفحه را طبق متن انجام دهند. این فرصت را فراهم آورید تا خودشان متن را در گروهبخوانند و تصمیم بگیرند که چگونه آن را انجام دهند؟( حضور شما و مشاهده ی فعالیت گروه ها و هدایت غیر مستقیم شما فراموش نشود)

انتظار می رود که دانش اموزان پس از مشاهده ی دانه ها و توجه به صحبت های یکدیگر بتوانند نتیجه گیری کنند که دانه های آنها دارای قسمت های مشابهی است. از آن ها بخواهید سه قسمت را به میل خود نام گذاری کنند و شما هم می توانید نم هایی را که دانشمندان بر این سه قسمت (پوسته& گیاهک ، غذای گیاه) گذاشته اند را بیان کنید.
از دانش آموزان بپرسید «آیا می توان گفت که همه ی دانه ها این سه قسمت را دارند؟»از آنها بخواهید که با خیس کردن دانه های مختلف پسخ را در عمل مشاهده کنند.
پرسش : اگر دانه نبود چه می شد؟(هدف رسیدن به ین نتیجه است که اگر دانه نبود هیچ گیاه جدیدی به وجود نمی آمد)

تلفیق با زبان آموزی: کلماتی مانند : دانه ، لوبیا ، گیاه لوبیا ، خاک و... را بر روی تخته ی کلاس بنویسید و از دانش آموزان بخواهید به صورت گروهی برای هر کلمه یک جمله بنویسند.

صفحه ی آخر این درس: از هر دانش آموز بخواهید تا به تصویر این صفحه ی کتاب توجه کندو آن را به ترتیب شماره گذاری کند. به آن ها چند دقیقه فرصت دهید تا درباره ی داستان این تصاویر به تنهایی فکر کنند.

تلفیق با هنر و زبان آموزی: دانش آموزان را به دو گروه تقسیم کنید و از آن ها بخواهید که به دو سوال زیر پاسخ دهند:
1- اگر جای یک گیاه بودید، دوست داشتید دیگران چگونه از شما مراقبت کنند؟
2- اگر به جای یک دانه بودید، دوست داشتید دیگران چگونه از شما مراقبت کنند؟
(دانش آموزان می توانند پاسخ ها را به صورت نقاشی ارائه دهند)



روش های تدریس پیشنهادی در ادامه مطلب :
ادامه نوشته

طرح درس خدای مهربان







هدف کلی: تقویت روحیه ی سپاس گزاری از خداوند
اهداف جزئی:
1- کمک خواستن از خداوند در انجام کارها
2- درخواست افزایش علم و دانش از خداوند
3-توصیه به بهتر دیدن و بهتر شنیدن
4- طرح موضوع آشنایی با ملت های دیگر
5- سپاس گذاری از آموزگار سال گذشته با هدف تعمیم آن به سال های آینده
6- آشنایی با واژه های تازه درباره مواد خواندنی
7- آشنایی با الف مقصوره
8- آشنایی با دسته بندی کلمات
9- تصویر نویسی و تصویر خوانی

کلیدواژه ها: سپاس گزار- قصّه - لذّت -اکنون - صدا - خوش حال - روزنامه نگار - خبرنگار - کبری - موسی - عیسی - مصطفی - یحیی- مرتضی - مجتبی- حتّی- تازه ای - همه ی بچّه ها - مهربان - گذشته

طرح درس و روش پیشنهادی همکاران در ادامه مطلب

ادامه نوشته

نقاشی از ما ، تحلیل روانشناسی از شما

همه نقاشی ها با موضوع خانواده است.

نقاشی نعیم

نقاشی مجتبی

نقاشی امیر

نقاشی محمد

نقاشی سینا

 

در مدرسه

دهان خانم معلم کاملاً باز
لبها کاملاً باز

- بگو آ !
با این دو انگشت باز
شست و سبابۀ باز
- بگو آ !
و چشمها بایستی به جای گوشها می شنیدند
از شنیدن خبری نبود!
پس ، از لبخوانی بایستی بهره جستن!
و چنین بود که چشمها شدند عصای گوشها!
- آفرین!
"یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
حالا لبها بهم بسته
نوک انگشت سبابه روی لبهای بسته
- بگو ب ...
- آفرین!
" یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت "

حالا مشت زیر گلو
بگو ق ..... ! آفرین!
حالا نوک انگشت سبابه روی پره بینی
بگو ن ! آفرین!
" یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
و بودند کلماتی
ناپیدا و ناملموس و نامکشوف
و بودند کلماتی
نا آشنا و نامفهوم و نامصروف
و بودند کلماتی
بلند همچو کوه
فراخ همچو دریا
سخت همچو سنگ
و ذهن کودک تنگ!
و نازنین معلم می نشست همچو زرگر
و شروع می کرد به :
کوتاه کوتاه کردن
قطره قطره کردن
خرد خرد کردن
و آنگاه قطعات را بهم چسباندن
و گوهر کلمات درخشان ساختن
و آنگاه خندان و خُرامان خُرامان
می بردشان به میهمانی کودکان !
تا در گنجینۀ ذهنشان دهد خانه شان
تا شوند توشه و چراغ راه فردایشان
و در پایان ، با دلی شاد و غمگین
می ایستاد پشت دروازه کوچک مدرسه مان
برای بدرقۀ بچه ها ، سوی سرنوشت سبزشان ....
" یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
وگر پرسی چیست معنای مجاهد فی سبیل الله ای عزیز!
گوش هوش دار تا فاش و بی پروا گویمت معنایش ای عزیز!
انسانی را از وادی تاریک بی کلام
رهنمون شدن سوی وادی روشن کلام
و نام خدا را
تلقین کردن برگوش های بستۀ کودک
و جاری کردن برزبان بستۀ کودک
و یکی را میان جمع بردن
و جمع را سوی یکی بردن
و هیاهو را با سکوت آمیختن
بی دیواری
بی خطی
بی مرزی
بی حایلی !
این است معنای راستین مجاهد فی سبیل الله و لاغیر ای عزیز!
" یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
وه ! خانم معلم چه خوب باغچه داری می کرد!
چه خوب گل پروری می کرد!
چه خوب ناشنوایان را به خواندن و نوشتن آشنا می کرد!
و آموختن زبان اشاره !
و آموختن الفبای دستی !
آهسته به آهسته
قدم به قدم
روز به روز
هفته به هفته
ماه به ماه
سال به سال
با عشق و ایثار
با حوصله و صبر
"یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
وه ! چه شیرین بود آموختن ها !
وه ! چه شیرین بود انشاء نوشتن ها !
وه ! چه شیرین بود عالم سکوت و سکون ها!
وه ! چه شیرین بود دوران طلایی مدرسه بودنها !
و من !
دوبار در زندگی تاتی تاتی کردم:
بار نخست مادرم مرا بر جادۀ زندگی راه رفتن آموخت
بار دوم معلم مرا برجاده علمی راه رفتن آموخت!
و مدرسه
تنها مدرسه نبود ،
سکوی پرش به قلۀ زندگی هم بود!
و چنین است سپاس بی پایانم
نثار نخستین معلم کودکی ام
ثمینه خانم
باد ..... که :
"یک حرف دو حرف بر زبانم نهاد و گفتن آموخت"
یکی دو کلمه بر قلمم نهاد و نوشتن آموخت
و با شیر معنوی اش مرا ادبیات شیرین آموخت !

کامـــران رحیــــــــمی
ابرهونیگن 23/11/2006

ابیات دارای گیومه از سروده های معروف ایرج میرزا هستند.

برنامه آموزشي كودكان با اختلال شنوايي

تعقل، تفکر و تجسم از جمله صفاتی است که انسان را نسبت به حیوانات متمایز و برتر ساخته است. راست‌قامتی انسان و آزادی دستانش که موجبات پیشرفت و سازندگی و استفاده از ابزارهای مختلف را برای وی فراهم می‌آورد، از دیگر اختیارات بشری است. یکی از مشخصات ممتاز بشری، سخن‌گویی است. انسان به وسیله تکلم با دیگر افراد جامعه رابطه برقرار می‌کند، می‌فهمد، می‌فهماند و نیازهای خود را برطرف می‌سازد. از آنجا که نقص شنوایی بر تکلم شخص اثر می‌گذارد، یکی از معلولیت‌های مهم به شمار می‌آید و آموزش این کودکان یکی از وظایف مهم جامعه بشری است.
  در قرون اولیه این فکر رواج داشت که آنکه کر متولد می‌شود طبعا لال هم می‌باشد و این غیرممکن است که بیاموزد و سخن گوید. چنانکه گامن، در این باره می‌نویسد: «بین حس شنوایی و اعضای تکلم، یک وابستگی فیزیکی وجود دارد و به همین دلیل کسانی که کر متولد می‌شوند لال هم می‌باشند.»
  با گذشت زمان و آگاهی بیشتر مردم از علل ناشنوایی، به‌تدریج عقاید خرافی جای خود را به تفکرات علمی داد و قدم‌هایی به منظور تعلیم و تربیت و هدایت آنان برداشته شد.[1]
 
 
آموزش ناشنوایان و راهبردهای یادگیری
  مشکلاتی که معلم کودکان ناشنوا با آن مواجه است، حقیقتا سهمگین است. همان‌طور که انتظار می‌رود یک مساله اساسی در این رابطه مساله چگونگی ایجاد ارتباط است. به عبارت دیگر معلمان دانش‌آموزان ناشنوا و کم‌شنوا نه تنها با مشکل ایجاد رابطه با شاگردان خود مواجهند، بلکه درباره اینکه چگونه به آنها بیاموزند تا با دیگران ارتباط برقرار کنند، نیز مشکلاتی دارند.[2]
  دانش‌آموزان ناشنوا به سیستم‌های میان‌رشته‌ای نیاز دارند که به‌طور مشترک طرح و ابزار برنامه‌های آموزشی آنها را مشخص کنند. این برنامه مشتمل بر برنامه انفرادی، خدمات خانوادگی برای کودکان از تولد تا سه سالگی، برنامه آموزشی برای کودکان سنین مدرسه‌رو یا برنامه انفرادی انتقالی برای دانش‌آموزان دبیرستانی است.
ادامه نوشته

کاردستی با رشته های کاغذ

برای دیدن بقیه کارهای دستی به ادامه مطلب بروید...


پ. ن: دوست عزیزی در 5 کامنت خصوصی فرموده بودند که این نظرسنجی را یا حذف کنید یا برای حفظ آبرو حداقل 10 بار خودتان نظر دهید! می خواستم بگویم : ممنون از راهنمایی تان


ادامه نوشته

کاردستی با مواد طبیعی

بقیه کارهای دستی در ادامه مطلب....
ادامه نوشته

از اين ستون به آن ستون فرج است


مردي به شهري مسافرت كرد و غريب بود . اتفاقا همان شب فردي به قتل ميرسد . نگهبانان مرد غريب را نزديك محل قتل دستگير مي كنند . و او را نزد قاضي مي برند . و چون مرد ناشناس نتوانست بي گناهي خود را ثابت كند ،‌ قاضي دستور اعدام صادر كرد

فردا مرد مسافر را به يك ستون بستند تا اعدام كنند . مرد هرچه گفت كه بي گناه است و بعدا از اين كار پشيمان خواهند شد ، جلاد گفت من بايد دستور را اجرا كنم .

جلاد به او گفت كه آخرين خواسته اش چيست .

مرد كه ديد مرگ نزديك است گفت : مرا به آن يكي ستون ببنديد و اعدام كنيد .

جلاد فكركرد كه مرد قصد فرار دارد و اين يك بهانه است و به او گفت اين چه خواهش مسخره اي است !

مرد گفت : رسم اين است كه آخرين خواهش يك محكوم به اعدام اگر ضرري براي كسي نداشته باشد اجرا شود .

جلاد با احتياط دست او را باز كرد و به ستون بعدي بست .

در همين هنگام حاكم و سوارانش از آنجا گذشتند و ديدند عده اي از مردم دور ميدان جمع شدند ، علت را پرسيدند گفتند مردي را به دار مي زنند . حاكم پرسيد : چه كسي را ؟ 

جلاد جلو آمد و حكم قاضي را نشان داد .

حاكم گفت : مگر دستور جديد قاضي به شما نرسيده است ؟‌

جلاد گفت : آخرين دستور همين است .

حاكم گفت : اين مرد بي گناه است ، او را آزاد كنيد . قاتل اصلي ديشب به كاخ من آمد و گفت وقتي خبر اعدام اين مرد را شنيده ،‌ ناراحت شده كه خون اين مرد هم به گردن او بيافتد و بااينكه ميترسيده خودش را معرفي كرد . من هم او را نزد قاصي فرستادم و سفارش كردم كه مجازاتش را تخفيف دهد .

مرد مسافر را آزاد كردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به اين ستون نمي بستيد تا حالا ‌مرا اعدام كرده بوديد . اگر خدا بخواهد از اين ستون به آن ستون فرج است .

 

 

اين ضرب المثل را هنگامي به كار مي برند كه فردي نااميد است و او را دلداري مي دهند كه در اندك فرصتي راه چاره پيدا مي شود . ( فرج به معناي گشايش در كار و رفع مشكل )‌

شما بگویید با مجتبی چگونه رفتار کنم؟

سلام

3 ماه دیگر مدارس شروع میشن و من حسابی به فکر افتادم که از الان برنامه ریزی کنم برای دانش آموزانم و برای تدریس !

مخصوصا پایه دوم ناشنوا که امسال قراره کتاب هاشون تغییر کنه و از این به بعد بجای کتاب های ویژه شنوایی کتاب های عادی تدریس میشه وکار من به مراتب سخت تر از گذشته میشه!

ولی چیزی که الان ذهنم رو به خودش مشغول کرده کنترل رفتار بچه هاست و در واقع فعلا به مقوله تربیت دانش آموزانم فکر می کنم.

در سالی که گذشت بعضی از دانش آموزان من رفتارهای خاصی داشتند که واقعا کنار آمدن با آن رفتارها برایم مشکل بود واین نقطه ضعف من بود وآنجا که از پس رفتار دانش آموزانم برنمی آمدم مجبور می شدم از تنبیه استفاده کنم!

بزرگترین مشکل من یکی از دانش آموزانم به نام مجتبی بود!

مجتبی قرار است سال آینده در پایه سوم تحصیل کند و مسلما من هم معلم او خواهم بود.

مجتبی دانش آموز بسیار باهوش و درس خوانی ست واگرچه کسی از لحاظ درسی او را حمایت نمی کند و مادر پیری دارد اما با این وجود هم درسخوان است وهم باهوش!

اما بسیار قلدر است و به همه زور می گوید!

مثلا او برای بچه ها مشخص میکند که کجا بنشینند ، با چه کسی قهر کنند و با چه کسی حرف بزنند. به آنها دستور می دهد که بنویسند یا ننویسند و در صورتی که از او سرپیچی کنند آنها را دعوا می کند و یا آنها را تهدید می کند!

و خلاصه اگر روزی او نخواهد درس خواند همه را تحریک می کند که درس نخوانند وکلاس را تعطیل می کند و واقعا با هیچ ترفندی نمی توانم او را راضی کنم که با من راه بیاید.

از آنجایی که مجتبی شاگرد زرنگی ست خیلی زود تکالیفش را نجام می دهد و شروع به آزار واذیت دیگران می کند.

در کلاس من بدلیل حضور مجتبی تحت هیچ شرایطی رقابت امکان پذیر نیست چون در صورتی که کسی از او جلو بزند آنها را دعوا می کند و همان موقع تمام کتاب هایش را از کیف در می آرد و وسط کلاس می اندازد....

این ها قسمتی از رفتارهای مجتبی ست! شما بگویید با این دانش آموز چگونه باید تا کرد؟



دانلود پیک بهاری دوم ناشنوا

دانلود پیک بهاری سوم ناشنوا


ولادت حضرت فاطمه (س)